
این جا کسیست پنهان دامان من گرفته
خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
این جا کسیست پنهان چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده ایوان من گرفته
این جا کسیست پنهان همچون خیال در دل
اما فروغ رویش ارکان من گرفته
این جا کسیست پنهان مانند قند در نی
شیرین شکر فروشی دکان من گرفته
جادو و چشم بندی چشم کسش نبیند
سوداگریست موزون میزان من گرفته
در چشم من نیاید خوبان جمله عالم
بنگر خیال خوبش مژگان من گرفته
من خسته گرد عالم درمان ز کس ندیدم
تا درد عشق دیدم درمان من گرفته
بشکن طلسم صورت بگشای چشم سیرت
تا شرق و غرب بینی سلطان من گرفته
ساقی غیب بینی پیدا سلام کرده
پیمانه جام کرده پیمان من گرفته
یاران دلشکسته بر صدر دل نشسته
مستان و می پرستان میدان من گرفته
تبریز شمس دین را بر چرخ جان بینی
اشراق نور رویش کیهان من گرفته
No comments:
Post a Comment